بازهم صحبت فرداست قرارِ ماها
بازهم خیر ندیدیم از این فرداها
چقدر پای همین وعدهی توپیرشدند
جگر "مادرها" موی سر "باباها "
سیزده قرنِ گذشته همهاشفردا بود
پس چه شد آمدنِ آننفر ِ فرداها
سیزده قرن، نفسهایِ زمینپرشده از .
"پسرفاطمه"ها ای "پسر زهرا "ها
سیزده قرن، تو آنجایی و مااینجائیم
چه کنم راه به آنجاببرند اینجاها
خُب بگوئید بمیرید اگر قسمتنیست
دیدن یک نفر از .یک نفر از آقاها
باز کُرسی زمستانی ما گرمنشد
بازهم سرد گذشتند، شبیلداها
علی اکبر لطیفیان
سیزده ,نفر ,تو ,گذشتند، ,بازهم ,قرن، ,سرد گذشتند، ,گذشتند، شب ,بازهم سرد ,نفر از ,سیزده قرن،
درباره این سایت