فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس
دلم نشسته چو پروانه، در آرزوی گل نرگس
سزد ز غصه بمیرم من، ز درد و غربت و تنهایی
همیشه ذکر فرج دارم، ولی چرا تو نمی آیی؟
منم که زشت و سیه چهره، تو در نهایت زیبایی
منم فقیر ِ فقیرانم ، تو در نهایت دارایی
چه می شود بشود روزی، سراغ خیمه ی سبزِ تو
که روزیم بشود روزی، طعام ِ خیمه ی سبز تو
دوباره پای گنهکارم، به بزم عشق تو واگشته
سرم به زیر و شکسته دل، دو دیده پر ز حیا گشته
ز قطره قطره ی اشک ِ من، ببین که بوی تو می آید
دو دست خسته و لرزانم، به سمت و سوی تو می آید
درباره این سایت